سیدجواد اشکذری | شهرآرانیوز؛ پیش کسوتان جریان ساز تئاتر مشهد هنرمندان تاریخ این عرصه هستند که با میراثی که به جا گذاشته اند، توانسته اند به این هنر ۱۱۰ساله هویت ببخشند. آنها در میان ما نیستند و لی اثرات و اتفاقاتی که در عمر گران بهایشان گذاشته اند، همیشه ماندگار و چراغ راه جوانان فعال این عرصه بوده است و خواهد بود. مهر، ماه مهمی در تقویم تئاتر شهرمان است؛ ماه دلتنگی بچههای تئاتر است. آدمهای بزرگی در این ماه متولد شده اند یا از میان ما رفته اند.
مهر، ماه فراق بزرگان تئاتر مشهد است که وقتی از نیمه دوم خودش رد میشود، نام آنها به یادمان میآید که از نبودشان بسیار متأثر هستیم و جای خالی شان را احساس میکنیم. زنده یادان حسین زاهدی نامقی، حسین مشمول مقدم، سید رضا کمال علوی و رضا رضاپور از هنرمندان مطرح و برجسته تئاتر مشهد بودند که در نیمه دوم مهرماه در دهه ۹۰ دار فانی را وداع گفتند.
در این نوشتار مجالی شد تا هرچند کوتاه از هنرمندان فقید تئاتر شهرمان یاد کنیم:
۱۰ روز پیش اولین سالگرد رفتنش از این دیار بود، پیرمردی کم حرف، اما با نگاهی عمیق به جهان اطرافش. او انسان آرام و دل نازکی بود که دنیای خاص خودش را داشت، دنیایی ساکت، بی پیرایه و دور از غوغاهای کاذب هنری. او چند سال به دلیل یک بیماری مزمن، درد کشید، به طوری که تقریبا نزدیک به ۱۳ سال از فضای تئاتر دور بود و روزگار را در تنهایی خودش سپری میکرد. او همه فعالیت هایش را در خلوت خودش انجام میداد. از او به عنوان «مرد تنهای تئاتر مشهد» یاد میشد. همین تنهایی هم باعث شد که به آفرینش کارهای ماندگار دست بزند. نسل جدید تئاتر مشهد به همین دلیل او را کمتر میشناسد، اما او از عوامل رونق حوزه تئاتر کودک و نوجوان رضوی در مشهد در دهه ۹۰ به شمار میآید.
او از نسل اول نمایشنامه نویسان تئاتر مشهد بود که پیش از انقلاب اسلامی نگارش نمایشنامه و کارگردانی تئاتر را شروع کرد. «باران در شب» اولین اثری بود که بعد از اجرا در تئاتر مشهد و بجنورد، این هنرمند فقید را به عنوان یک جوان خلاق، نقل محافل و رسانههای خراسان بزرگ کرد.
او بعد از مهاجرتش به تهران و فعالیتش در حوزه هنری به عنوان نمایشنامه نویس، چند اثر دیگر نوشت که «سرگذشت اصنام»، «نیمکتهای چوبی»، «آذر ماه آخر پاییز» و «ببر بدجنس» از جمله این آثار بود. نمایشنامه «وقتی که گرگ زوزه میکشد» از آثار ارزشمند اوست که در خیلی از جشنوارهها روی صحنه رفته است. بعد از مدتی دغدغه هایش برای تربیت و پرورش کودکان و نوجوانان سبب شد از تئاتر فاصله بگیرد و به سمت ادبیات داستانی برود و آثار ماندگار بسیاری را از خود به یادگار بگذارد. «محمد (ص) و ماه و دلتنگی» از کتابهای معروف اوست که به سالهای کودکی پیامبر (ص) میپردازد.
کتابهای «معجزه باران»، «ماهک و پرنده ها»، «آهونامه» و «یک قمقمه از کوثر» و نمایشنامههای «جوجه گنجشک ها»، «کی شاخه را تکان داد؟»، «دم قرمزی»، «زنده باد» و «بازی شنهای داغ» دیگر آثار این نویسنده، پژوهشگر و هنرمند عرصههای تئاتر و ادبیات کودک و نوجوان هستند که در فضایی مبتنی بر آموزههای دینی و اخلاقی نوشته شده اند.
دکتر محمدعلی لطفی مقدم، پدر تئاتر خراسان، بر این نظر است که «او برخلاف خانه نشینی در سالهای آخر عمرش درحال نوشتن بود و کتاب هایش هم با استقبال زیادی روبه رو میشد.» او از این پیش کسوت فقید تئاتر مشهد به عنوان یکی از فرهیختهترین هنرمندان ایرانی یاد میکند که بدون ادعا و تظاهر سالها درباره تئاتر نوشته است و نام او هرگز از نمایشنامه نویسی، بازیگری و کارگردانی تئاتر حذف نخواهد شد.
لطفی مقدم همچنین ابراز امیدواری میکند که آثار منتشر نشده این هنرمند به زودی توسط خانواده اش منتشر شود. در سال ۸۸ که گفت وگویی با این مرحوم داشتم و با تیتر «تنگ نظری معضل فرهنگی مشهد است» در روزنامه شهرآرا منتشر شد، متوجه نشدم که او از چه معضل و مشکلی سخن میگوید، اما هر چه در این وادی قدم زدم بیشتر به ژرفای حرفها و اندیشههای او پی بردم.
او به سختی تن به مصاحبه یک ساعته با من داد. با متانتی که خاص خودش بود قبول نمیکرد و در ادامه هم جواب بسیاری از سؤالات را نداد و هیچ گاه هم نگفت چرا دو دهه از تئاتر مشهد دور بوده است و چرا و چه کسانی با تنگ نظری بین او و تئاتر این شهر فاصله ایجاد کرده اند، اما او همواره از دلتنگی اش از تئاتر گفت تا روز جمعه، ۱۶ مهر سال گذشته از دنیا رفت و شنبه که برای بسیاری از اهالی هنر و فرهنگ شهر روز بدی بود در آرامگاه خواجه ربیع مشهد به خاک سپرده شد.
یک سال از نبودش میگذرد و هنوز دوستان بی شمارش در عرصه تئاتر فقدان او را باور نکرده اند. هنرنمایی این بازیگر دوست داشتنی بر روی صحنه سالها بی تکرار خواهد بود. او مصداق کاملی از این گفته است که نباید از روی چهره آدمها دلشان را قضاوت کرد. او به مهربانی در بین هنرمندان و مخاطبان آثارش مشهور بود. مرد لوطی صفت تئاتر مشهد بود که با اینکه قد و بالایی بلند داشت، با موهای فرفری و سبیل بلند، قلبی مهربان در سینه اش میتپید. «پنچر» واژهای بود که او وانمود میکرد که از آن بدش میآید تا با بیان این کلمه از طرف دوستانش با آنها بیشتر ارتباط برقرار کند و با آنها بگوید و بخندد.
بیشتر هنرمندان او را به عنوان عمو حسین میشناختند و با او خاطرات بسیاری داشتند. وقتی با او روبه رو میشدند با خنده و صدای کلفتش میگفت: «چطوری عمو جان؟» این بازیگر توانا که هم صحنه را میشناخت و هم قاب تصویر را، سابقه بازی در چند فیلم و مجموعه تلویزیونی را در کارنامه خود داشت. «روایت عشق»، «سبیل مردونه»، «گنج روان»، «مردی شبیه باران»، «گرگهای گرسنه»، «حلقههای ازدواج» از آثار تصویری این بازیگر فقید است.
نقش «شمر» در فیلم «رجز» به کارگردانی زنده یاد رضا کمال علوی از هنرنماییهای شاخص او به شمار میآید. به گفته بسیاری از دوستان او بعد از فیلم برداری در رثای امام حسین (ع) میخواند و ضرب میگرفت و گریه میکرد. مهمترین بازیهای این بازیگر در عرصه تئاتر ایفای نقش «رستم» در نمایش بازی نامه باستان» و نقش «قاسم جیگرکی» در نمایش «دل بسته» بود که در اذهان مخاطبان تئاتر ماندگار است. مهمترین خاطراتی که از او تعریف میکنند، بازی در تئاتر «دانگ هفتم» است که پایش آسیب جدی میبیند، اما با همان پا تا آخر نمایش با قدرت ایفای نقش میکند و بعد به بیمارستان منتقل میشود.
رضا حسینی درباره نمایشهایی که این هنرمند فقید در آنها به ایفای نقش پرداخته است نیز توضیح میدهد. او در بیشتر آثار رضا صابری حضور داشت. در آثار مرحوم انوشیروان ارجمند هم بازی کرده بود. به نظرم اوج بازی اش در نمایش «شگرد آخر» بود؛ نمایشی که بیشترین اجراهای عمومی را از میان تئاترهای مشهد در تهران و دیگر مکانها داشت. به گفته او نمایش «شگرد آخر» بر شانههای این هنرمند استوار بود. به طوری که شاید کارگردان میتوانست برای هرکدام از بازیگران جایگزین بگذارد، اما برای او نه.
هادی نوری، پیش کسوت تئاتر مشهد هم که در دهه شصت با حسین مقدم آشنا شده است، با یادآوری اجرایی که این هنرمند فقید در تهران داشته است میگوید: «حسین مقدم تئاتری به نام «حسنی نگو یه دسته گل» را در موزه هنرهای معاصر اجرا کرد که مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. مردم هم نمایش را دوست داشتند و هم تیپ و صدای خاص این هنرمند را.»
او با اشاره به برخی از آثار بازیگر فقید، چون «شگرد آخر»، «روغن نهنگ» و «رستم و سهراب» خاطرهای از او نقل میکند: «در جشنوارههایی که شرکت میکردیم دوست داشت مقام اول را به دست آورد و به شوخی میگفت ما مشهدی هستیم و باید این تهرانیها را سر جایشان بنشانیم و اول شویم.»
قلب زنده یاد حسین مقدم یا بهتر بگوییم سیدابراهیم مشمول مقدم در ۲۰ مهرماه سال گذشته بر اثر عارضه نارسایی کبد ایستاد و روز بعد در مشهد تشییع و پس از انتقال به روستای کاهو در نزدیکی مشهد به خاک سپرده شد.
باز هم ۱۶ مهرماه. شش سال گذشت از صبح جمعه غمگینی که نه تنها هنرمندان تئاتر بلکه همه هنرمندان رخت مشکی پوشیدند و به خیابان «شیرین» رفتند تا تلخترین روز خود را بگذرانند. لبخند کج او گوشه لبانش به یاد بسیاری مانده است؛ مرد کت وشلواری هنر استان که به تمیزی و شیک پوشی معروف بود و خوش رویی اش او را به خصوص در میان نسل جوان تئاتر مردی متمایز از هم نسلانش میکرد. از مهمترین فعالیتهای ماندگار او معلمی بازیگری به شمار میآید که هنرمندان جوان بسیاری که امروز در تئاتر کشور مطرح اند از شاگردان او به شمار میآیند؛ کسانی که در زمان حیاتش به خانه اش رفت وآمد داشتند و در این شش سال گذشته هم با برگزاری مراسم و برنامه هایی، نام و یادش را گرامی داشته اند.
او نه تنها در عرصههای بازیگری و کارگردانی تئاتر توانایی بسیاری داشت، در زمینه فیلم نامه نویسی، فیلم سازی هم آثار بسیاری از خود به یادگار گذاشت و سمتهای مدیریتی بسیاری هم برعهده گرفت. بسیاری به او به دلیل فعالیتهای گسترده اش در زمینههای مختلف هنری لقب «کمال هنر خراسان» را دادند.
او در زمینه تئاتر نیز در آثاری از جمله «پسرای عمو صحرا و دخترای ننه دریا»، «باغ آرزوها»، «میراث»، «عاقبت قلم فرسایی»، «مسافران»، «خانه روشنی»، «در حضور باد»، «طوبی»، «ناگسستنی»، «خودکشی»، «خواستگاری»، «فرشته برف» و «روزنامه دیواری» به فعالیت پرداخته بود. هنرنمایی او در تئاترهای «مرگ فروشنده» و «همه پسران من»، به کارگردانی حجت طباطبایی، از آخرین آثار ماندگار این استاد فقید در دهه ۹۰ به شمار میآید.
«مسئول تئاتر حوزه هنری خراسان»، «قائم مقام مرکز تولید تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تهران»، «مدیرعامل کانون هنرمندان خراسان» و «رئیس انجمن هنرهای نمایشی خراسان رضوی» از جمله عناوینی بود که این هنرمند فقید -از دهه ۶۰ تا اواخر عمرش- با آنها نیز شناخته میشد. وی که دارای مدرک کارشناسی هنرهای نمایشی از دانشکده هنرهای دراماتیک بود، در حوزه سینما و تئاتر در مراکز آموزشی دولتی و غیردولتی ای، از جمله دانشکده علامه طباطبایی (تهران)، کانون پرورش فکری (تهران)، جهاد دانشگاهی (مشهد)، سروش صداوسیما و... تدریس داشت.
زنده یاد سعید تشکری در بخشی از یادداشت خود در کتاب «آقاکمال» نوشته است: «من و این یار سفرکرده همیشه باهم بودیم. هر دوست و رفیق و همکاری مجموعهای از روزها و سوزها را با کسانی میسازد. هم سفر بودن زیستن در همین دنیاست و بغض و شادی داشتن رفیق هم در همین سفرها به وجود میآید. در این چندسال زندگیِ همه ما با هم چندبار شده که یکی ازما رفته یا اصلا نرفته است و ما رفته تصورش کرده ایم، اما آدمی که تأثیرگذار بر محیط زیستی و معرفتی خودش است، فضیلتی دارد که هیچ گاه فضلش و فصلش گم نمیشود.
پس او به خاطر فضیلتی که داشت، نرفته است و از خاطر ما محو نمیشود و این یادمان باشد.»
زنده یاد سیدرضا کمال علوی بعد از چند سال که از بیماری قلبی رنج میبرد، در صبح جمعه، ۱۶ مهرماه ۱۳۹۶ درحالی که هنوز به پایان شش دهه از عمرش نرسیده بود، درگذشت و روز بعد در قطعه هنرمندان بهشت رضا (ع) به خاک سپرده شد.
هشت سال گذشت. او را با صدای خاطره انگیزش میشناسند؛ او که از احیاگران فرهنگ و لهجه مشهدی است. طنین صدایش برای مخاطبان مشهدی رادیو بسیار دوست داشتنی بود. او از چهرههای تأثیرگذار و همچنین ماندگار هنر مشهد و خراسان به شمار میآید که در ۵۵ سال فعالیت هنری اش در عرصههای تئاتر، سینما، تلویزیون و رادیو آثار بسیاری خلق کرد. از مردمیترین چهرههای هنر خراسان محسوب میشود.
در سال ۱۳۹۲ یک سال قبل از درگذشت این استاد، مراسم تجلیل از او در جشن اردیبهشت تئاتر خراسان رضوی در سالن اصلی تئاترشهر مشهد برگزار شد و از تلاشهای او قدردانی شد. در همان سال از سوی صداوسیمای خراسان رضوی به او لقب «پدر نمایش رادیویی صداوسیمای خراسان رضوی» دادند و به پاس بیش از نیم قرن خدمات بی شائبه و خلق آثار بی شمار نمایشی در عرصه نمایش رادیو از او قدردانی کردند.
در گذشته خیلی دور از لحاظ فیزیکی و صدا، خیلیها این هنرمند فقید مشهدی و عزت ا... انتظامی را با هم مقایسه میکردند. نقشهای بسیاری وجود دارد که این دو هنرمند یکی در مشهد و دیگری در تهران به صورت هم زمان به روی صحنه برده اند؛ مثلا در «عزاداران بَیَل» هر دو نقش مرد خرابه نشین را بازی کرده اند. زنده یاد رضاپور دلش میخواست در فیلم سینمایی «گاو» نقش مش حسن را به جای عزت ا... انتظامی بازی میکرد. با خنده از مجلسی تعریف میکردکه همراه با آقای بازیگر با یکدیگر دیالوگهای گاو را تکرار میکرده اند.
دلش میخواست تمام نقشهایی را که انتظامی بازی کرده است دوباره بازی کند: «کاش میتوانستم در نمایش «آی با کلاه، آی بی کلاه» مرد روی بالکان باشم، یا در «شبی که صبح نشد» وکیل باشم» و با همان لحن دیالوگ «گاو» را تکرار میکند: «گاو مش حسن که فرار نمیکنه!» و تلخ میخندد. اصلا انگار او دلش میخواسته است عزت ا... انتظامی باشد. او در دو دهه ۴۰ و ۵۰ ستاره بی بدیل صحنه بسیاری از تئاترهای مطرح مشهد بود که هرکدام از آثارش جایگاه ویژهای در تئاتر کشور داشتند.
از مطرحترین آثار صحنهای آن زمان او میتوان به «مرتاض»، «دلقک و نظامی»، «اسب سفید» و «مرگ با لبخند»، «شبی که صبح نشد»، «عقل برتر از احساسات» و «آی با کلاه، آی بی کلاه»، «قائم مقام ریاست کل»، «تردید قانون»، «کلنل و پدر»، «مکتب خانه» و «آسدکاظم» اشاره کرد. او با بیش از نیم قرن فعالیت در نمایشهای تلویزیونی و بیشتر از آن، رادیو، یکی از هنرمندان ماندگار صداوسیمای خراسان است. بسیاری از مردم او را با نقش شخصیت دوست داشتنی و بی ادعای «گل مراد» میشناسند. او کار در رادیو را با «داستان شب» آغاز کرد، با «گل بوته ها» مطرح شد و با تولید و هنرنمایی هزاران برنامه رادیویی، به شهرت و محبوبیت رسید.
رضا کیانیان، بازیگر برجسته تئاتر، تلویزیون و سینمای ایران، یادداشتی برای این هنرمند فقید نوشته که در کتاب «آقای صدای خاطره انگیز» منتشر شده است: نام او از زمانى براى من آشناست که او چهره سرشناسى در هنر نمایش مشهد بود و من نوجوانى عاشق نمایش بودم. آن روزها بارها با خودم فکر کرده بودم که آیا مى شود روزى با او هم صحبت شوم؟ آیا مى شود روزى محبوبیت او را به دست آورم؟ آیا مى توانم روزى مثل او مردم را شاد کنم و بخندانم؟ و آیا مى توانم روزى مثل او مردم را بگریانم؟ زنده یاد رضا رضاپور که از آذرماه سال ۱۳۹۲ به دلیل سکتههای متوالی مغزی قدرت تکلم خود را از دست داده بود، صبح روز ۲۹ مهر ۹۳ به دلیل ایست قلبی در بیمارستان امام رضا (ع) درگذشت و پیکرش در قطعه هنرمندان بهشت رضا (ع) مشهد به خاک سپرده شد.